حضرت عشق عجب كرببلايي دارد !!!
شهيددكترمحمدعلي رهنمون
شهيد مهدي زين الدين
به اين ميگن مردانگي . . .
سلامتي رهبـــــــــــر عزيزمان صلوات
اي خدايي كه از رگ گردن هم به من نزديكتري . . .دلم گرفته !!!
يك سوال . . .
هدیه خوشبختی
*** مختصری پیرامون حجاب و عفاف***
در خیابون قدم می زدیم. خانم بی حجاب داشت جلومان راه می رفت. فاطمه رفت جلو و بدون هیچ مقدمه ای ازش پرسید: «ببخشید خانم، اسم شما چیه؟ » خانم با تعجب جواب داد: زهرا، چطور مگه؟ چیه؟» فاطمه خندید و گفت هم اسمیم»بعد گفت: «می دونی چرا روی ماشینا، چادر می کشند؟»خانم که هاج و واج مانده بود گفت: «لابد چون صاحبشون می خوان سرما و گرما و گرد و غبار و اینجور چیزا به ماشینشون آسیب نزنه».
فاطمه گفت:«آفرین! من و تو هم بنده های خدا هستیم و خدا بخاطر علاقه اش به ما، پوششی بهمون داده تا با اون از نگاه های نکبت بار بعضیا، حفظ شویم و آسیبی نبینیم. خصوصا هم نام حضرت فاطمه سلام الله علیها هم هستیم … بعدها که اون خانم رو دیدم محجبه شده بود.»
شهیده فاطمه جعفریان-شهادت :۱۳۵۶
علت شهادت: توسط ساواک رژیم شاه
برگرفته از کفش های به جا مانده در ساحل ، ص17
توکلت علی الله
**داستانی بسیار زیبا**
زنی زیبا و نازا پیش پیامیر زمانش میرود و میگوید
از خدا فرزندی صالح برایم بخواه.
پیامبر وقت دعا میکند و
وحی میرسد او را نازا خلق کردم.
زن میگویدخدا رحیم است و میرود.
سال بعد باز تکرار میشود
و باز وحی می آید نازا
و عقیم است.زن اینبار نیز به آسمان نگاه میکند و
میرود.
سال سوم پیامبر وقت زن را با کودکی در آغوش میبیند.کودک از آن زن ….!!!
با تعجب از خدا میپرسد :بارالها،چگونه کودکی دارد
او که نازا خلق شده بود!!!؟
وحی میرسد:هر بار گفتم عقیم است ،او باور نکرد
و مرا رحیم خواند. رحمتم بر سرنوشتش پیشی گرفت
چه خوب بود اگر غم ها
را در برابر رحمت الهی
باور نمی کردیم…..
توکلت علی الله
با دعا سرنوشت تغییر میکند…
از رحمت الهی ناامید نشوید اینقدر به درگاه الهی
بزنید تا در باز شود….
و اين انسان بودن است كه زيباست . . .
❤❤ مکالمه شوهر روستایی با تلفن بیمارستان برای همسر مریض ❤❤
(یکمی طولانیه، اما خوندنش خالی از لطف نیست)
از لحظه ای که در یکی از اتاق های بیمارستان بستری شده بودم، زن و شوهری در تخت روبروی من مناقشه بی پایانی را ادامه می دادند. زن می خواست از بیمارستان مرخص شود و شوهرش میخواست او همان جا بماند. از حرفهای پرستارها متوجه شدم که زن یک تومور دارد و حالش بسیار وخیم است. در بین مناقشه این دو نفر کم کم با وضیعت زندگی آنها آشنا شدم.
یک خانواده روستائی ساده بودند با دو بچه. دختری که سال گذشته وارد دانشگاه شده و یک پسر که در دبیرستان درس میخواند و تمام ثروتشان یک مزرعه کوچک، شش گوسفند و یک گاو است. در راهروی بیمارستان یک تلفن همگانی بود و هر شب مرد از این تلفن به خانهشان زنگ می زد. صدای مرد خیلی بلند بود و با آن که در اتاق بیماران بسته بود، اما صدایش به وضوح شنیده میشد. موضوع همیشگی مکالمه تلفنی مرد با پسرش هیچ فرقی نمیکرد: «گاو و گوسفند ها را برای چرا بردید؟ وقتی بیرون میروید، یادتان نرود در خانه را ببندید. درسها چطور است؟ نگران ما نباشید. حال مادر دارد بهتر میشود. به زودی برمیگردیم…»
چند روز بعد، پزشکها اتاق عمل را برای انجام عمل جراحی زن آماده کردند. زن پیش از آنکه وارد اتاق عمل شود ناگهان دست مرد را گرفت و درحالی که گریه میکرد گفت: «اگر برنگشتم، مواظب خودت و بچهها باش.»
مرد با لحنی مطمئن و دلداری دهنده حرفش را قطع کرد و گفت: «این قدر پرچانگی نکن.»
اما من احساس کردم که چهره اش کمی درهم رفت. بعد از گذشت ده ساعت، پرستاران زن بی حس و حرکت را به اتاق رساندند. عمل جراحی با موفقیت انجام شده بود. مرد از خوشحالی سر از پا نمیشناخت و وقتی همه چیز رو به راه شد، بیرون رفت و شب دیروقت به بیمارستان برگشت. مرد آن شب مثل شبهای گذشته به خانه زنگ نزد. فقط در کنار تخت همسرش نشست و غرق تماشای او شد که هنوز بیهوش بود.
صبح روز بعد زن به هوش آمد. با آن که هنوز نمیتوانست حرف بزند، اما وضعیتش خوب بود. از اولین روزی که ماسک اکسیژنش را برداشتند، دوباره جر و بحث زن و شوهر شروع شد. زن میخواست از بیمارستان مرخص بشود و مرد میخواست او همان جا بماند.
همه چیز مثل گذشته ادامه پیدا کرد. هر شب، مرد به خانه زنگ میزد. همان صدای بلند و همان حرف هایی که تکرار میشد. روزی در راهرو قدم میزدم. وقتی از کنار مرد میگذشتم، داشت میگفت: «گاو و گوسفندها چطورند؟ یادتان نرود به آنها برسید. حال مادر به زودی خوب میشود و ما برمیگردیم.»
نگاهم به او افتاد و ناگهان با تعجب دیدم که اصلا کارتی در داخل تلفن همگانی نیست. همچنان با تعجب به مرد روستایی نگاه می کردم که متوجه من شد، مرد درحالی که اشاره میکرد ساکت بمانم، حرفش را ادامه داد تا این که مکالمه تمام شد.
بعد آهسته به من گفت: «خواهش میکنم به همسرم چیزی نگو. گاو و گوسفندها را قبلاً برای هزینه عمل جراحیش فروخته ام. برای این که نگران آیندهمان نشود، وانمود میکنم که دارم با تلفن حرف میزنم.»
در آن لحظه متوجه شدم که این تلفن های با صدای بلند برای خانه نبود! بلکه برای همسرش بود که بیمار روی تخت خوابیده بود.
از رفتار این زن و شوهر و عشق مخصوصی که بین شان بود، تکان خوردم. عشقی حقیقی که نیازی به بازیهای رمانتیک و گل سرخ و سوگند خوردن و ابراز تعهد نداشت، اما قلب دو نفر را گرم میکرد.
❤ ﯾﺎﺩﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷـﺪ، ﺑﺎ ﺷﮑﺴـﺘﻦ ﭘـﺎﯼ ﺩﯾـﮕﺮﺍﻥ، ﻣـﺎ ﺑﻬﺘـﺮ ﺭﺍﻩ ﻧﺨـﻮﺍﻫﯿﻢ ﺭﻓــﺖ!
❤ ﮐﺎﺵ ﯾﺎﺩﻣﺎﻥ ﺑﻤﺎﻧد ﺑﺎ ﺷﮑﺴﺘﻦ ﺩﻝ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻣﺎ خوشبخت ﺗﺮ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﯾﻢ…
❤ ﮐﺎﺵ ﺑﺪﺍﻧﯿﻢ ﺍﮔﺮ ﺩﻟﯿﻞ ﺍﺷﮏ ﮐﺴﯽ ﺷﻮﯾﻢ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﺎ ﺍﻭ ﻃﺮﻑ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ ﺑﺎﺧﺪﺍﯼ ﺍﻭ ﻃﺮﻓﯿﻢ…
❤ ﻭ این ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﻮﺩن است که زیباست!
دل تنگ اذان حرم كرب و بلايم . . . .
شبی ساکت و دلگیر ، خودم بودم و قلبی که به غم بسته به زنجیر…و نزدیک اذان بود که پیچید به آفاق همه نغمه ی تکبیر….نوشتن که هنگام اذان دست به دامان خدا باش…و مشغول دعا باش…که باز است به درگاه الهی در رحمت…و آن لحظه بود لحظه شیرین اجابت…شدم غرق عبادت ، دوچشمم همه اش اشک شد…و روی لبانم همه سوگند ، که یا رب تو رهایم کن…از این دم ، و گفتم به خدا بین دعایم
(( که دل تنگ اذان حرم کرببلایم ….))
دوستان خوبم عاقبت بخيرباشيد. . .
چقده بگم آقا هواتو كردم.. . . .
قرآن جيــبـي
معنى اسم سوره ها
معنى اسم سوره ها
1- فاتحه: گشاینده
2- بقره: گاو ماده
3- آل عمران: خانواده حضرت عمران علیه السلام
4- نساء: زنان
5- مائده: سفره و خوان غذا
6- انعام: احشام و چهار پایان
7- اعراف: جائى است میان بهشت و جهنم
8- انفال: منابع و ثروت هاى عمومى در طبیعت
9- توبه: بازگشت
10- یونس: نام یكى از پیامبران
11- هود: نام یكى از پیامبران
12- یوسف: نام یكى از پیامبران
13- رعد: غرش آسمان و ابر
14- ابراهیم: نام یكى از انبیاء
15- حجر: نام سرزمین قوم ثمود
16- نحل: زنبور عسل
17- اسراء: حركت شبانه
18- كهف: غار
19- مریم: مادر حضرت عیسى
20- طه: رمزى است خطاب به پیامبر اسلام صلی الله علیه وسلم
21- انبیاء: پیامبران
22- حجّ: قصد و آهنگ و نام یكى از عبادات اسلامى كه از فروع دین است
23- مؤمنون: ایمان آوردگان
24- نور: روشنایی و روشنی
25- فرقان: جدا كننده
26- شعراء: شاعران
27- نمل: مورچه
28- قصص: قصّه
29- عنكبوت: نوعی حشره
30- روم: نام كشورى است
31- لقمان: نام مردی حکیم که اصلش حبشی بوده و در روزگار داود می زیسته است
32- سجده: سجده كردن
33- احزاب: حزب ها و گروه ها
34- سبا: نام شهری که بلقیس دختر هدهاد در کشور یمن، پادشاه آن بود. او به عقد حضرت سلیمان علیه السلام در آمد
35- فاطر: شكافنده، پدید آورنده
36- یس: از حروف رمز قرآن و خطاب به پیامبر
37- صافّات: به صفّ كشیده ها
38- ص: از حروف مقطع رمز
39- زمر: جمع زمره: گروه ها و دسته ها
40- مؤمن: ایمان آورنده
41- فصّلت: بخش بخش و فصل فصل شده
42- شورى: مشورت و هم فكرى و نظر خواهى
43- زخرف: زینت و زیور
44- دُخان: دود
45- جاثیه: به زانو افتاده
46- احقاف: نام سرزمین قوم عاد در نزدیكى یمن
47- محمّد: صلی الله عیله وسلم[نام پیامبر بزرگ اسلام
48- فتح: پیروزى
49- حجرات: حجره ها و اطاق ها
50- ق: از حروف رمز اوائل سوره ها
51- ذاریات: پراكنده كنندگان
52- طور: نام کوهی که حضرت موسی برای مناجات با خدا به آنجا رفت
53- نجم: ستاره
54- قمر: ماه
55- رحمن: بخشنده
56- واقعه: پیش آمد، حادثه
57- حدید: آهن
58- مجادله: گفت و گو و جَدَل
59- حشر: بیرون آمدن، بر انگیخته شدن
60- ممتحنه: زن امتحان شده
61- صفّ: ردیف و صف
59- حشر: بیرون آمدن، بر انگیخته شدن
60- ممتحنه: زن امتحان شده
61- صفّ: ردیف و صفّ
62- جمعه: یکی ازایام هفته
63- منافقون: دو چهره ها
64- تغابن: گول خوردگى و حسرت و خسران
65- طلاق: رها ساختن و طلاق دادن زن
66- تحریم: حرام و ممنوع ساختن
67- ملك: فرمانروائى
68- قلم: وسیله نوشتن
69- حاقّه: آن چه سزاوار و مسلم و حقّ است
70- معارج : نردبان ها، رتبه هاى بالا برنده
71- نوح: از پیامبران بزرگ
72- جن: موجودى نامرئى با ویژگیهائى عجیب
73- مزمّل: گلیم به خود پیچیده
74- مدثّر: جامه به خود پیچیده
75- قیامت: برخاستن
76- دهر: روزگار، دوران
77- مرسلات: فرستاده شده ها
78- نبا: خبر
79- نازعات: آنها كه از روى قوت مى كشند
80- عبس: چهره در هم كشید
81- تكویر: هم پیچیده شدن
82- انفطار: شكافته شدن
83- مطففین: كم فروشان
84- انشقاق: دو شقه شدن و شكاف برداشتن
85- بروج: برج ها
86- طارق: ستاره ظاهر شونده
87- اعلى: برتر
88- غاشیه: فرا گیرنده
89- فجر: سپیده دم
90- بلد: شهر
91- شمس: خورشید
92- لیل: شب
93- ضحى: نور و روشنائى
94- انشراح: گشاده شدن، وسیع شدن
95- تین: انجیر
96- علق: خون بسته، زالو، كرم
97- قدر: اندازه، سنجش، ارزش
98- بیّنه: دلیل روشن و حجت آشكار
99- زلزال: لرزش و زلزله
100- العادیات : دوندگان
101- قارعه: كوبنده
102- تكاثر: افتخار به زیادى ثروت و عزّت
103- عصر: زمان، بعد از ظهر، فشار و …
104- همزه: عیب جو و طعنه زن
105- فیل: نوعی حیوان
106- ایلاف: الفت دادن
107- ماعون: ظرف غذا
108- كوثر: خیر فراوان
109- كافرون: كافرها
110- نصر: یارى
111- تبّت: شكسته باد
112- اخلاص : خالص كردن
113- فلق : صبح
114- ناس: مردم