آ را م بنشيند و درك كند . . .
يا قا ضي الحا جا ت
هيچ دا ري از دل مهد ي خبر؟؟؟
یا باقر العلوم
بار بلا به شانه کشیدم به کودکی*
از صبح تا به عصر چه دیدم به کودکی*
از خیمه گاه تا ته گودال قتلگاه*
دنبال عمه هام دویدم به کودکی*
آن شب که در مقابل من عمه را زدند*
فریاد الفرار شنیدم به کودکی
عمه اگرچه در همه جا شد سپر ولی*
من ضرب دست شمر چشیدم به کودکی*
آن شب که درخرابه سر آمد میان مان*
چون عمه ام رقیه خمیدم به کودکی*
با کعب نی لباس همه پاره پاره شد*
بدتر ز اهل شام ندیدم به کودکی*
یک سرخ مو زقافله ما کنیز خواست*
این را به گوش خویش شنیدم به کودکی*
در مجلس شراب که شخصیتم شکست*
من آستین صبر جویدم به کودکی…*
◄ چند روزیست دلــم میــل ِ زیــارت دارد ...
۩ السلام علیک یا امام محمد باقر علیه السلام ۩
شهادت پنجمین ستاره آسمان ولابت تسلیت
۩ السلام علیک یا امام محمد باقر علیه السلام ۩
▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀
من غصه دار غصه های بی قرینم*
من کــــربلا را یـادگــــارِ آخرینــــم*
من یادگار روزهای خاک و خونم*
من یادگار چهره های لاله گونم*
من تشنگی را در حرم احساس کردم*
یــاد دو دســـتِ خونی عبـــّاس کردم*
من کودکی بودم که آهم را شنیدند*
دیدم ســرِ جـــدِّ غریبــــم را بریدند*
من دیده ام در وقت تشییع جنازه*
اسبان دشمن را که خوزده نعل تازه*
من با خبر هستم ز باغی بی شکوفه*
خورشید را بر نیزه دیدم بین کوفه*
گرچه کنون مسموم از زهر هشامم*
من کشته ویران ای در شهر شامم*
من روضه خوانی در منا بر پا نمودم*
خود روضه خوان قتل آن مظلوم بودم*
من سوختم از داغ بانوی مدینه*
سنگ مدینه می زنم هر دم به سینه
حالا که نقش زهر کین در جسم مانده*
از جسم پاک من فقط یک اسم مانده*
یا رب قرارم را ز نیرنگش ربوده*
در مجلس مستی مرا دعوت نموده*
زهر عدو خون کرده قلب آتشین را*
گریان نموده چشم زین العابدین را*
.
.
حبیب الله موحد
خوا هي نشوي رسوا،همرنگ شهيدا ن شو . . .
این جماعت …
وقتی چادر می پوشم، با نگاه هایشان مسخره ام می کنند..
وقتی چفیه می اندازم، انگشت هایشان را به سویم می گیرند..
وقتی بسیج می روم، نگاه هایشان امانم نمی دهد..
وقتی عکس حضرت آقا روی صفحه ی گوشی یا کامپیوتر می گذارم، به اعتقاداتم توهین می کنند..
وقتی بی تابی مناطق جنوب را می کنم، بی تابی ام را به سخره می گیرند..
وقتی راهی مزار شهدا می شوم، می خندند به علاقه هایم..
وقتی در برابرشان بحث هم می کنم، جوابم را فحش می دهند..
وقتی میخواهم حرفی بزنم هم کاری می کنند که سکوت را برگزینم..
وقتی غصه ی غصه های امامت را میخوری،
غصه هایت را با حرف هایشان دو چندان می کنند..
و…
دیگر قلمم عاجز است از توصیفشان.
عجب جماعتی هستند این جماعت …
و حال که اینگونه هستند، بگذار برایت بگویم که
همرنگ این جماعت شدن رسوا یت می کند…
حال که این جماعت را شناختی، بگذار قافیه ها را عوض کنیم…
خواهی نشوی همرنگ ، رسوا ی جماعت شو…
و
خواهی نشوی رسوا ، همرنگ شهیدان شو
که رنگشان بی رنگی است…
السلام علیکم یا اولیاء الله
ا ين چنين زيستند . . .
ابر حریفی به نام امام سید علی حسینی خامنه ای
آدمیت ...
ﻣﻌﻠﻢ علی کوچولو ﺭﺍ ﺻﺪﺍ ﻛﺮﺩ . علی کوچولو ﭘﺎﻱ ﺗﺨﺘﻪ ﺭﻓﺖ*
ﻣﻌﻠﻢ ﮔﻔﺖ: ﺷﻌﺮ ﺑﻨﻲ ﺁﺩﻡ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻥ ، علی کوچولو ﺷﺮﻭﻉ ﻛﺮﺩ:
ﺑﻨﻲ ﺁﺩﻡ ﺍﻋﻀﺎﻱ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮﻧﺪ*
ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻓﺮﻳﻨﺶ ﺯ ﻳﻚ ﮔﻮﻫﺮﻧﺪ*
ﭼﻮ ﻋﻀﻮﻱ ﺑﻪ ﺩﺭﺩ ﺁﻭﺭﺩ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ*
ﺩﮔﺮ ﻋﻀﻮﻫﺎ ﺭﺍ ﻧﻤﺎﻧﺪ ﻗﺮﺍﺭ*
ﺑﻪ ﺍﻳﻨﺠﺎ ﻛﻪ ﺭﺳﻴﺪ ﻣﺘﻮﻗﻒ ﺷﺪ ،ﻣﻌﻠﻢ ﮔﻔﺖ: ﺑﻘﻴﻪ ﺍﺵ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻥ!
علی کوچولو ﮔﻔﺖ: ﻳﺎﺩﻡ ﻧﻤﻲ ﺁﻳﺪ ،
ﻣﻌﻠﻢ ﮔﻔﺖ: ﻳﻌﻨﻲﭼﻲ ؟ﺍﻳﻦ ﺷﻌﺮ ﺳﺎﺩﻩ ﺭﺍ ﻫﻢ ﻧﺘﻮﺍﻧﺴﺘﻲﺣﻔﻆ ﻛﻨﻲ؟!
علی کوچولو ﮔﻔﺖ:ﺁﺧﺮ ﻣﺸﻜﻞ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﻣﺮﻳﺾ ﺍﺳﺖ ﻭﮔﻮﺷﻪ ﻱ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ،ﭘﺪﺭﻡ ﺳﺨﺖ ﻛﺎﺭﻣﻴﻜﻨﺪ ﺍﻣﺎ ﻣﺨﺎﺭﺝ ﺩﺭﻣﺎﻥ ﺑﺎﻻﺳﺖ
ﻣﻦ ﺑﺎﻳﺪ ﻛﺎﺭﻫﺎﻱ ﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺑﺪﻫﻢ ﻭ ﻫﻮﺍﻱ ﺧﻮﺍﻫﺮ ﺑﺮﺍﺩﺭﻫﺎﻳﻢ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ ، ﺑﺒﺨﺸﻴﺪ،
ﻣﻌﻠﻢ ﮔﻔﺖ: ﺑﺒﺨﺸﻴﺪ ﻫﻤﻴﻦ؟!ﻣﺸﻜﻞ ﺩﺍﺭﻱ ﻛﻪ ﺩﺍﺭﻱ ﺑﺎﻳﺪ ﺷﻌﺮ ﺭﻭ ﺣﻔﻆ ﻣﻴﻜﺮﺩﻱ ﻣﺸﻜﻼﺕ ﺗﻮ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻣﺮﺑﻮﻁ ﻧﻤﻴﺸﻪ!
ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻟﺤﻈﻪ علی کوچولو ﮔﻔﺖ:
(ﺗﻮ ﻛﺰ ﻣﺤﻨﺖ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺑﻲ ﻏﻤﻲ
ﻧﺸﺎﻳﺪ ﻛﻪ ﻧﺎﻣﺖ ﻧﻬﻨﺪ ﺁﺩﻣﻲ)
آغا ز سا لتحصيلي95-94 مبا ركبا د.
☼ طلب علم
قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ الْبَاقِرُ عـلیـهما السـلام :
إِنَّ جَمِیعَ دَوَابِّ الْأَرْضِ لَتُصَلِّی عَلَى طَالِبِ الْعِلْمِ حَـتَّى الْحِـیـتَانُ فِـی الْبَـحْـرِ؛ همه جنبندگان زمین، حتّى ماهیان دریا بر جوینده علم درود میفرستند.
بحارالانوار ج 1 ص 173
نماز را به کودکانمان بیاموزیم...
او همیشه آغوشش باز است ،
پد ر ، ما د ر ،با من بما ن . . .
والدین علاقه مند به تربیت فرزند، از وقت و سایر امكانات خویش براى تربیت دریغ نمى ورزند و همیشه در صحنه تربیت حاضرند. اما عده اى از والدین كه احساس مسئولیت نمى كنند و از امر تربیت غافلند، به خیال اینكه كودك ابزارى بى احساس در دست آن هاست، وقت خود را در اشتغالات دیگر صرف مى كنند و در پرورش نسل خویش از وقت هاى زنده خود، هیچ سرمایه گذارى نمى كنند و بهترین و با نشاطترین ساعاتشان را در به دست آوردن زندگى هاى مجلل و جاذبه هاى لوكس آن صرف مى كنند و به دنبال تلاش براى رسیدن به قله هاى كاذب زندگى تجملاتى و تشریفاتى هستند. از چنین افرادى كه در تربیت فرزند دست به دامن موسسات دیگر و یا افراد فامیل مى شوند، چگونه مى توان انتظار فرزندانى صالح و شایسته را داشت.
پدران و مادران امروز فراموش کرده اند که فرزندانشان بیش از غذا، پوشاک و مسکن راحت به آغوش پر مهر آنان نیازمندند تا در هنگام ترس در آن آرام گیرند و در هنگام غم در آن بگریند.
بسیاری از خانواده ها لذت با هم بودن، با هم غذا خوردن، در کنار هم خندیدن و با هم گریستن را از یاد برده اند. پیشرفت تکنولوژی و علم که قرار بود آسایش بشر را به ارمغان بیاورد، به دلیل استفاده نادرست انسان، جز دل مشغولی های کاذب و ناآرامی چیزی با خود به همراه نیاورده است.