یاامام زمان معذرت میخواهم.
*…اما چه کنم که ازواقعیت جامعه امروزیمان میگویم ،به دادمان برس مولای من…*
شیشه های مشروب راسفارش داده ام،خداکندتافرداآماده شوند…
بهترین تالارشهررا آذین بسته ام،
خوبی این تالاراین است که کاری ندارند مجلس مختلط باشدیاجدا!!
چندتاازدوستانم که خوب میرقصندحتمابایدباشندتامجلس گرم شود…
شوخی نبودکه،شب عروسی بود!!
همان شبی که هزارشب نمیشود
همان شبی که همه به هم محرمند…
همان شبی که وقتی عروس بله میگوید به تمامی مردان داخل تالارکه نه،به تمام مردان شهرمحرم میشود!
این راازفیلم هایی که درفضای سبزداخل شهرمیگیرندفهمیدم!!
همان شبی که فراموش میشودعالم محضرخداست…
آهان یادم آمد،
این تالارمحضرخدانیست،تامیتوانیدمعصیت کنید!!
همان شبی که دامادهم آرایش میکند…
همه وهمه آمدند
چه ظالمانه یادمان میرودکه هستی!
ماکه روزیمان راازسفره تومیبریم ومیخوریم،باشیطان میپریم ومی گردیم…
میدانم گناه هم که میکنیم،بازدلت نمی آید نیمه شب درنمازدعایمان نکنی!!
ماحواسمان پرت است که فراموش میکنیم شمارا…
اماشماخوب یادمان میکنی…
((الهم عجل لولیک الفرج))