خستگي در وسط را ه چه لذ ت دارد....
31 شهریور 1394 توسط حسيني
کاش می شد بنویسم که حلالم بکنید**
ننویسم رفقا فکر به حالم بکنید*
کاش ان روز که روزی مرا می دادند*
بیشتر تذکره کرببلا می دادند*
همه رفتند و من از هجر تو هق هق کردم*
بخدا حضرت ارباب ز غم دق کردم*
کاش همراه تمام رفقا می رفتم*
پا برهنه ز نجف کرببلا می رفتم*
خستگی در وسط راه چه لذت دارد*
زائرت در نظر فاطمه عزت دارد*
عاشق ان است که اسپند در آتش باشد*
هر بلایی رسد از یار دچارش باشد*
جز غم عشق مگر غصه دیگر داریم*
قسمت این است که چون کوزه ترک برداریم*
در ازل با نفس عشق که بیدار شدیم*
ما به بین الحرمین تو گرفتار شدیم*
داغ داریم نپرسید چرا تب داریم*
از ازل در دلمان روضه زینب داریم*