وصي ا ما م عشــق
نمازها یت را عا شقا نه بخوان.
سنجش عملكرد
پسر کوچکی وارد مغازه ای شد، جعبه نوشابه را به سمت تلفن هل داد.
روی جعبه رفت تا دستش به دکمه های تلفن برسد و شروع کرد به گرفتن شماره.
مغازه دار متوجه پسر بود و به مکالماتش گوش می داد.پسرک پرسید:
خانم، می توانم خواهش کنم کوتاه کردن چمن های حیاط خانه تان را به من بسپارید؟
زن پاسخ داد: کسی هست که این کار را برایم انجام می دهد.
پسرک گفت: خانم، من این کار را با نصف قیمتی که به او می دهید،
انجام خواهم داد.زن در جوابش گفت که از کار این فرد کاملا راضی است.
پسرک بیشتر اصرار کرد و پیشنهاد داد:
خانم، من پیاده رو و جدول جلوی خانه را هم برای تان جارو می کنم.
در این صورت شما در یکشنبه زیباترین چمن را در کل شهر خواهید داشت.
مجددا زن پاسخش منفی بود. پسرک در حالی که لبخندی بر لب داشت،
گوشی را گذاشت. مغازه دار که به صحبت های او گوش داده بود
به سمتش رفت و گفت: پسر، از رفتارت خوشم آمد؛
به خاطر اینکه روحیه خاص و خوبی داری دوست دارم کاری به تو بدهم.
پسر جوان جواب داد: نه ممنون، من فقط داشتم عملکردم را می سنجیدم.
من همان کسی هستم که برای این خانم کار می کند.
د لخوشیهای کود کا نه
دلم تنگه . . . .
برای دعا کردن واسه نیومدن معلم ….
برای قرآن های اول صبح و خوندن سرود ایران اول
هفته ….
برای خط کشی کناردفتر مشق با خودکار آبی و قرمز ….
برای تخته پاککن و گچ های رنگی کنار تخته ….
برای ترس از سوال معلم ….
برای لیوانای آبی که فلوت داشت ….
برای روزنامه دیواری درست کردن ….
دلم برای همه ی دلخوشیهای کودکانه تنگ شده …
حتي از د ل سنگ
"نمی خواهم حتی یک ترمز هم برای من زده بشه....!!!!"
♡❤
“شهید علی اقبالی” خلبانی که صدام دستور داد پیکرش را دو نیم کنند،
یه موتور گازی داشت کارهای توی پایگاه مثل خرید و … را همیشه با آن انجام می داد.
مرتب از طرف بعضی از خلبانها مورد نکوهش قرار میگرفت میگفتن علی شان یک خلبان را رعایت نمیکند !
ولی او کاری با این کارها نداشت تا کار بود و پرواز و گردان ماشین و راننده در اختیارش بود برای کار شخصی حتی اگر در مسیر حرکت ماشین گردان بود هرگز توقف نمی کرد.. میگفت بر میگردم با همون موتورم میرم نمیخوام با پول بیت المال حتی یک ترمز برای من ┘◄ زده بشه……
هدیه به روح شهید خلبان علی اقبالی
اللهم صل علي محمد وآل محمد وعجل فرجهم.
<< فمن حاجك فیه من بعد ما جاءك من العلم فقل تعالوا . . .>>
روز مباهله
در سال نهم هجرى به تدریج هیئتهاى نمایندگى طوائف و قبائل عرب به حضور رسول خدا میرسیدند و این سال را مورخین «عام الوفود» نام نهاده اند. نامه رسول خدا به مسیحیان نجران از جمله نامه هاى ارسالى آن حضرت بود كه گروهى از بزرگان و اشراف نجران را به مدینه كشاند.
پیام اصلى این نامه اعلام رسالت رسول خدا و دعوت از اسقف یا اسقف هاى نجران و مردم مسیحى آن منطقه به آیین اسلام بود. اما در صورتى از پذیرش اسلام امتناع ورزند یا باید مقررات ویژه پرداخت جزیه به حكومت اسلامى را بپذیرند و یا آماده جنگ شوند.
این هیئت بلند پایه چون در مذاكرات شفاهى با آن حضرت به تفاهم نرسیدند و از سر لجاج پاسخ آن حضرت به سؤالات اعتقادى خود را قانع كننده ندانستند .
پیشنهاد دیگرى از سوى رسول خدا دریافتند مبنى بر این كه اكنون كه هر طرف خود را محق و دیگرى را باطل میشمارد بیایید عزیزان خود را جمع كنیم و دست به دعا برداریم و خداى خویش را بخوانیم و هر یك بر دیگرى نفرین كند تا ببینیم خداوند نداى كدام طرف را پاسخ میدهد و آشكار شود چه كسى در ادعاى خود دروغگویى بیش نیست. این عمل كه در لغت عرب مباهله نامیده میشود،
راهى جدید بود كه به نص آیه 61 سوره آل عمران انجام شد .
«فمن حاجك فیه من بعد ما جاءك من العلم فقل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائكم و نسائنا و نسائكم و انفسنا و انفسكم ثم نبتهل فنجعل لعنةالله على الكاذبین »
پیامبر اسلام از سوى خداوند بدان مأمور گشت و براى پایان بخشیدن به مجادلات هیئت نصارى با آن حضرت و اقناع عوام و خواص از مسلمانان و مسیحیان از هر منطق و استدلالى بهتر و رساتر بود. ولى به گواهى همه منابع تاریخى مسیحیان نجران پس از قبول این پیشنهاد چون به میعادگاه وارد شدند و نشانه هاى حقانیت رسول خدا را در دعوت خویش مشاهده كردند از اقدام بدین كار منصرف شدند و به پرداخت جزیه و امضاى صلح نامهاى كه رسولخدا شروط آن را مشخص میساخت، تن در دادند.
مقطع زمانى واقعه مباهله:
سیدبن طاووس در تعیین روز مباهله بیست و یكم و بیست و چهارم و بیست و هفتم ماه ذیحجة را نقل یاد كرده واصح آنها را بیست و چهارم ذیحجة دانسته است و سپس همین روز را به عنوان روز خاتم بخشى امیرالمؤمنین و نزول آیه ؛
«انما ولیكم الله….» معرفی می کند .
سرانجام قرار مباهله گذاشته شد و چنان كه ظاهر آیه مباهله نشان میدهد و بیشتر منابع نیز تصریح دارند دعوت به مباهله از سوى پیامبر بود نه از سوى مسیحیان و در برابر این پیشنهاد آنان به مشورت نشستند و نظرشان بر آن شد كه تا صبح روز دیگر از آن حضرت مهلت بگیرند پس چون به نزد همراهان خود بازگشتند اسقف آنان گفت فردا به محمد صلى الله علیه وآله و سلم بنگرید اگر با فرزندان و خاندان خود آمد از مباهله با او بپرهیزید ولى اگر با اصحاب و یاران خود آمد با او به مباهله برخیزید كه او بر چیزى نیست.
روز موعود:
دست حسن در دست پیامبر و حسین در آغوش او و فاطمه پشت سر آن حضرت و على پشت سر فاطمه قرار داشت و رسول خدا بدانان فرمود كه چون من دعا كردم شما آمین بگویید.
مسیحیان نجرانی وقتی حقانیت رسول را مشاهده کردند ، از مباهله خودداری کرده و به مصالحه راضی شدند .
فرآوری : زهرا اجلال – گروه دین واندیشه تبیان
شـــــرط عشق
پیش از آنی که عزادار محرم باشی
سعی کن در حرم دوست تو محرم باشی
خاک از حرمت شش گوشه او حرمت یافت
گر شوی خاک رهش قبله عالم باشی
منزلت نیست ترا بی مدد مهر حسین
گر چه موسی شوی و عیسی مریم باشی
گر چه نیکوست به اندوه و غمش ناله زدن
سعی کن زینت این روضه و پرچم باشی
همره زمزم اشکی که ترا بخشیدند
می توان محرم بیت الله اعظم باشی
شادی هر دو جهانت بخدا تامین است
گر در این ماه عزا همسفر غم باشی
صاحب بزم حسین است علی و زهرا
نکند غافل از این محفل ماتم باشی
به همان دست و سر و سینه مجروح قسم
شرط عشق است بر این زخم تو مرهم باشي.
╣◄*►╣ فضیلت, اهمیت و حکمت های سجده ╣◄*►╣
پیوند: http://www.ayehayeentezar.com/thread23827.html
سجده بهترین حالات انسان در برابر خداست.سجده بهترین راه براى نزدیكى به خداست.
سجده، عالى ترین درجه عبودیت و بندگى است ، زیرا انسان بالاترین نقطه بدن خود، یعنى پیشانى را بر خاك مى ساید و اظهار ذلّت و عجز به درگاه عزیز قادر مى برد.
سجده ، زینت نماز است پس آنرا نیكو به جاى آوریم. امام صادق علیه السلام مى فرمود: هرگاه نماز مى خوانید ركوع و سجود آن را نیكو انجام دهید كه خداوند پاداشى هفتصد برابر بلكه بیشتر عنایت مى فرماید.
سجده ، مایه مباهات خداوند بر فرشتگان است و لذا عنایت الهى را بدنبال دارد، تا آنجا كه در هر سجده یكى از گناهان انسان محو و پاداشى بزرگ براى او ثبت مى شود.
ادامه مطلب در لينك .
لبریز از حبّ فا طمی
میگفت:
کاش وقتی خواستگار میاد در خونه مون
بابام فارغ از مسائل مادی امروزی بگه:
تا روضه حضرت زهرا(س) تو خونه ت نذاری دختر بهت نمیدم.
آخه دخترم خادمه حضرت زهرا(س) و اولادشه
دلگرمی زندگیتو زمانی حس میکنی که وقتی
واسه اولین بار با همسرت شب جمعه راهی هیئت میشی
ببینی تو روضه حضرت مادر(س)
چه جوری از خود بی خود میشه و بلند بلند گریه میکنه
و به پهنای صورت اشک میریزه
اون لحظه ست که باید بری با گوشه چادرت.
اشکایی رو که بین ریشای بلند و خوشکل مردونش گم شده رو پاک کنی
بعد بهش بگی :
“خوشحالم که همسفر زندگیم
تو قلبش جز عشق❤خدا و اهل بیتش کس دیگه ای رو راه نداده…
اونم خیره شه تو چشات بعد بهت بگه:
فدای مادرم زهرا(س) بشم❤ که فرشته خوب و پاکی رو
واسه تسکین دلتنگیای پسرش فرستاده
❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
زندگیتون سرشار از عشق علوی
گوشه گیرى و سكوت
بله من سه با ر آمد م .
پیرزنی در خواب , خدا رو دید و به او گفت :
خدایا من خیلی تنهام . آیا مهمان خانه من می شوی ؟
خدا قبول کرد و به او گفت که فردا به دیدنش خواهد رفت .
پیرزن از خواب بیدار شد با عجله شروع به جارو کردن خانه کرد.
رفت و چند نان تازه خرید و خوشمزه ترین غذایی که بلد بود پخت.
سپس نشست و منتظر ماند.
چند دقیقه بعد در خانه به صدا در آمد .
پیر زن با عجله به طرف در رفت آن را باز کرد پیر مرد فقیری بود .
پیرمرد از او خواست تا به او غذا بدهد
پیر زن با عصبانیت سر فقیر داد زد و در را بست.
نیم ساعت بعد باز در خانه به صدا در آمد. پیر زن دوباره در را باز کرد.
این بار کودکی که از سرما می لرزید از او خواست تا از سرما پناهش دهد .
پیر زن با ناراحتی در را بست و غرغر کنان به خانه بر گشت
نزدیک غروب بار دیگر در خانه به صدا در آمد .
این بار نیز پیرزن فقیری پشت در بود. زن از او کمی پول خواست تا برای کودکان گرسنه اش غذا بخرد .
پیر زن که خیلی عصبانی شده بود با داد و فریاد پیر زن را دور کرد.
شب شد ولی خدا نیامد پیرزن نا امید شد و رفت که بخوابد و در خواب بار دیگر خدا را دید .
پیرزن با ناراحتی گفت:
خدایا مگر تو قول نداده بودی که امروز به دیدنم خواهی اومد ؟
خدا جواب داد : بله من سه بار آمدم و تو هر سه بار در را به رویم بستی…………