دخترسرزمين من
پيا م شهـــــــدا
ﺑﻪ ﺑﻮﯼ ﮐﺒﺎﺏ حسا سیت داشت.
…ﺣﺎﻟﺶ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺪ ﻣﯽ ﺷﺪ!
ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺻﺮﺍﺭ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﮐﻪ ﭼﺮﺍ ﺑﻪ ﺑﻮﯼ ﮐﺒﺎب ﺣﺴﺎﺳﯽ؟
ﮔﻔﺖ: ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﻣﯿﺪﺍﻥ ﻣﯿﻦ ﺑﻮﺩﯼ ﻭ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﯾﻪ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ چاشنی ﻣﯿﻦ ﻓﺴﻔرﯼ ﻋﻤﻞ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﻭ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻋﻤﻠﯿﺎﺕ ﻟﻮ ﻧﺮﻩ ﻣﯿﻦ ﺭﻭ ﻣﯿﮕﺮﻓﺖ ﺯﯾﺮ ﺷﮑمش ﻭ ﺫﺭﻩ ﺫﺭه کباب ﻣﯿﺸﺪ ﻭ ﺣﺘﯽ ﺩﺍﺩﯼ ﻧﻤﯽ ﺯﺩ و ﻓﻘﻂ ﺑﻮﯼ گوﺷﺖ ﮐﺒﺎﺏ ﺷﺪﻩ به مشامت میرسید؛
ﺗﻮ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺑﻮ ﺣﺴﺎﺱ نمیشدی؟؟
“شهید مهدی زین الدین”
إنَ مَعَ العُسرِ يُسر اً
يك حقيقت
پنيــــــــر مجا ني
مهربانی ساده است؛مطمئن باش خدا می بیند …………..
ساده تر از آنچه فکرش را بکنی …
❤ کافی است به خودت ایمان داشته باشی و به معجزه مهر….
♡ کافی است به دستهایت فرمان دهی تا به جای تنبیه، آرام بر سر کودک سرکش کشیده شوند و موهایش را قلقلک دهند.
❤ کافی است به چشم هایت بیاموزی که چشم آیینه روح است و عشق و مهربانی را می توان با نگاه در تمام عالم پراکند.
♡ کافی است به دلت یادآوری کنی همیشه دل هایی هستند که درد امانشان را بریده و احتیاج به همدلی دارند.
❤ کافی است به گوشهایت یاد دهی که می توانند سنگ صبور باشند، حتی اگر صبوری سنگین شان کند.
♡ کافی است یاد بگیری انسان بودن فقط زنده بودن نیست. باید زندگی کرد و زندگی چیزی جز مهربانی و عشق ورزیدن به آفریده های خداوند نیست.
مهربان باش ،
حتی اگر قدر محبتهایت را ندانند
مطمئن باش خدا می بیند …………..
وارث چادر زینب نکند خون به دل مهدی زهرا بکنی؟؟؟
خواهرم قدر بدان
چادرت ارثیه زهرا بود
یادگاری که سر زینب بود
و همه
پدر و هر دوبرادر
همه حساس به آن چادر خاکی بودند.
.تا علی ضربت خورد
گفت زینب گل بابا
علی و آل علی
به فدای تو و این چادر تو
نگذاری که بیفتد به زمین
.
تا حسن شد جگرش پاره به جامی از زهر
گفت خواهر
به همان لحظه مادر
که زمین خورد قسم
چادر از دست نده
.
و گمانم که حسین
وسط معرکه کرب وبلا
یک نگاهش به سوی لشکر دشمن
و نگاهی دگرش سمت همین چادر زینب بوده
هر نگاهی که به خواهر می کرد
چادرش را می دید
فکر و ذکرش و خیالش
همه می شد راحت
.
به گمانم وسط آن گودال
نگران حرم و چادر زینب بوده
همه خون ها به فدای تو و آن چادر تو
زینبم تو حواست باشد.
.
اینک اما امروز
خواهرم
از همان روز نخست
سنبل غیرت ما چادر مشکین تو بود
این همه خون جگر ها
این همه نیزه و سرها
همه رفتند که تو
بشوی چادری و زهرایی
وارث چادر زینب نکند خون به دل مهدی زهرا بکنی؟؟؟
ارزشهاي د يروزي ، ارزشهاي امروزي !!!
فرازی از دعای کمیل
سَیِّدى فَاَسْئَلُکَ بِالْقُدْرَةِ الَّتى قَدَّرْتَها وَ بِالْقَضِیَّةِ الَّتى حَتَمْتَها وَ حَکَمْتَها وَ غَلَبْتَ مَنْ عَلَیْهِ اَجْرَیْتَها اَنْ تَهَبَ لى فى هذِهِ اللَّیْلَةِ وَ فى هذِهِ السّاعَةِ:
اى معبود من و اى آقاى من، بحق آن نیرویى که مقدرش کردى و به فرمانى که مسلمش کردى و صادر فرمودى و بر هر کس آن را اجرا کردى مسلط گشتى از تو مى خواهم که ببخشى بر من در این شب و در این ساعت:
کُلَّ جُرْمٍ اَجْرَمْتُهُ… هر جرمى را که مرتکب شده ام؛
وَ کُلَّ ذَنْبٍ اَذْنَبْتُهُ… و هر گناهى را که از من سرزده؛
وَ کُلَّ قَبِیحٍ اَسْرَرْتُهُ…و هر کار زشتى را که پنهان کرده ام؛
وَ کُلَّ جَهْلٍ عَمِلْتُهُ… و هرنادانى که کردم؛
کَتَمْتُهُ اَوْ اَعْلَنْتُهُ… کتمانش کردم و یا آشکار؛
اَخْفَیْتُهُ اَوْ اَظْهَرْتُهُ…. پنهان کردم و یا در عیان؛
وَ کُلَّ سَیِّئَةٍ اَمَرْتَ بِاِثْباتِهَا الْکِرامَ الْکاتِبینَ …….و هر کار بدى را که به نویسندگان گرامیت دستور یادداشت کردنش را دادى…
فرازی از دعای کمیل
امام علی (ع) :
هشتم شهریورماه 1360 ؛ پرواز دو کبوتر عاشق
بی دغدغه، پر می گشایید تا آسمان معطر، از پرواز شما سر به سجده بیاورد و خورشید، در غروبی سرخ، خانه بگیرد.بعد از شما، شاید دیگر ما هرگز اردیبهشت را نبینیم و پشت شب های طولانی، طعم دیدار آفتاب را فراموش کنیم.بعد از شما، تمام پنجره ها از کوچه های دلگرفته چشم می پوشند و دیوارها، بی سایه برمی گردند.با رفتنتان، آفتاب از روزهایمان فاصله می گیرد و میوه ها فصل رسیدن را پشت خواب های فراموشی گم می کنند.
حد يـــــــــــــث
يا ضامن آهو
طولانيه اما ارزش خوندن داره . . .لباسهاي زبان دار
آیا تا به حال چیزی راجع به لباس های زبان دار شنیدی؟
لباس هایی که با ما حرف می زنند*
و طرز تفکر، نیت ها و اعتقادات کسی که اونها رو پوشیده،
برای ما روشن می کنند.
مثلا
وقتی میری عروسی، کی عروس رو به تو معرفی میکنه؟
خوب معلومه؛
لباس عروس از دور داد میزنه کی عروسه.
یا فرض کن،
سرزده رفتی خونه دوستت و دوستت لباس مرتبی پوشیده،
اولین چیزی که به دوستت میگی اینه که :میخواستی بری جایی؟
پس لباس دوستت با تو حرف زده.
مردی رو میبینی که محاسن بلندی داره
و سرتاپا سیاه پوشیده، اولین چیزی که به ذهنت میرسه اینه که
اون مرد عزیزی از دست داده؛
وضع ظاهرش اینها رو میگه.
پس قبل از اینکه با کسی حرف بزنیم،
وضع ظاهر ما حرف میزنه.
بعضی رنگ ها و مدل ها
میگن لطفا به من نگاه نکن
ولی بعضی خانمها و آقایون با مدل مو و آرایش سر و صورت و رنگ لباسشون
توجه هر رهگذری رو جلب میکنن و با زبان بی زبانی میگن:
خواهش میکنم به من نگاه کنید.
حالا شاید نیت کسی که اون رو پوشیده، جلب توجه نباشه
ولی وضع ظاهرش داره با ما صحبت میکنه
نه زبونش و اون نمیتونه به همه توضیح بده که
قصد من جلب توجه نیست، قصد من مثلا مد روز بود ؛ نه……
پس باید خیلی مواظب نوع پوشش و وضع ظاهرمون باشیم.
شاید به خاطر همین است که خدا در قرآن(آیه33سوره احزاب)به زنان میفرماید: خودنمایی نکنید
یعنی در اجتماع طوری ظاهر نشو که
همه نگاه ها متوجه تو بشه
و در آیه 32 همین سوره می فرماید:
موقع حرف زدن هم مواظب باش با ناز و کرشمه حرف نزنی
چون بیماردلان راجع به تو فکر بد میکنن
راستی چقدر خدا به فکر شخصیت خانمهاست که میخواد کسی راجع به اونا
حتی فکر بد هم نکنه!
حالا فکر کن آرایش صورتت و موهات و رنگ لباسهات
به بینندگان چی میگه؟
از طرف دیگه همه انسان ها از نظر زیبایی ظاهری یکجور خلق نشدن،
فرض کن بانویی مثل خیلی از زنها و دخترای امروزی با پوشیدن یک مانتوی
تنگ و به نمایش گذاشتن اندامش
و با آرایش صورتش و موهای خوش رنگش
و حتی رنگ لباسش که توجه هر رهگذری رو جلب میکنه،
توجامعه ظاهر بشه،فکر میکنی مردی که همسری داره
که بهره کمی از زیبایی داره یا اندامی خیلی زیبایی نداره
یا حتی مرد جوانی که همسر نداره با دیدن اون زن چه حالی میشه
شاید کمترینش این باشه که تو دلش آرزو کنه
کاش همسری مثل اون زن داشته باشه
و این کمترینشه و این آرزوها
مقدمه بسیاری از مفاسد دیگره.
اگه سری به دادگاههای خانواده زده باشی متوجه میشی
که علت بیشتر طلاقها از بین رفتن محبت بین زن و شوهربه خاطر همین بانوان به اصطلاح امروزیه و در حقیقت این افراد به همجنسان خود خیانت میکنند
و باعث میشوند که اونا از چشم همسرشون بیفتند.
شاید بگی گناه زن چیه که به خاطر این مردهای بی جنبه باید خود رو محدود کنن
و اون طوری که دلشون میخواد نباشن؟
اول اینکه
اگه دلخواهی است پس هرکه هرکاری کرد را نباید سرزنش کرد،
چون دلش میخواسته
مثلا اگه کسی آومد کیف شما رو زد،
حق اعتراض نداری
چون دلش میخواسته
حالا از بین رفتن پول کجا و ازبین رفتن سلامت اخلاقی
و روانی مردها در اثر فشارهای جنسی کجا!!!
دوم اینکه
غریزه جنسی هم مثل غریزه گرسنگی و تشنگیه،
آیا شخص گرسنه ای که بوی کباب به مشامش خورده
و هوس کباب کرده بی جنبه است و قابل سرزنش؟
شاید بگی فرق انسان و حیوان همینه
و انسان اگه دلش خواست باید بتونه خودش رو کنترل کنه
مثل انسان روزه دار.
بله درسته؛
ولی روزه دار هم بالاخره افطار میکنه،
تشنه اگه آب بهش نرسه بعد از مدتی میمیره خودداری هم اندازه داره
و این فشارها در بسیاری از مردها بالاخره
یا باعث بیماری روانی میشه
یا مرض اخلاقی و در نهایت ممکنه به فکرهای بدی بیفته
سوم اینکه ما مسلمانیم و معتقدیم که
تمام احکام دینی بر اساس حکمت خداست
و برای سلامت فرد و جامعه و آرامش زندگی دنیا و آخرت است.
پس بانوی مسلمانی که با ظاهر غیر اسلامی وارد جامعه میشه
در واقع به احکام دینش دهن کجی میکنه
و با زبان بی زبانی میگه:
من از خدا بیشتر میفهمم که چطور بگردم
یامن خیلی شجاعم و از عذاب خدا نمیترسم( پناه بر خدا)
شاید به خاطر همین خدا در آیه 31سوره نور به خانمها فرموده:
زینت های خود را آشکار نکنید
حتی برای پسربچه هایی که تفاوت جنسیت زن و مرد رو میفهمن
و به وسیله روسری گردن
و سینه خود را بپوشانید
حتی پاهایتان را محکم به زمین نکوبید
که صدای خلخال که زینت پنهانی شماست شنیده شود
و توجه مردان جلب شود
و از طرف دیگر به مرد و زن دستور داده که مواظب نگاههای خود باشند.
ولی انصافا مردها نمیتوانند چشم بسته راه بروند
و قرآن فقط برای مردها نازل نشده
و زن هم باید مواظب نوع پوشش خود باشند…
به امید اصلاح و تغییر و ان شا الله موفقیت