به اميدلحظهای ظهور . . .
نبايد به هيچ بند ه اي تكيـــــــــه كرد...
• قدر داشته هایمان را بدانیم....
راه گم کردم بیا یابن ا لحسن دستم بگیر.
این دل آلوده ام دلبر نمی خواهد مگر؟!
حضرت صاحب زمان نوکر نمی خواهد مگر؟!
بال پرواز مرا سوزاند نارِ معصیت..
مرغِ دل تا بامِ دلبر، پر نمی خواهد مگر؟!
غفلت از تو اوج بدبختیِ ما شد ای دریغ
چاره ای این دردِ زجر آور نمی خواهد مگر؟!
راه گم کردم بیا یابن الحسن دستم بگیر
ظلمتِ این سینه پیغمبر نمی خواهد مگر؟!
چند وقتی می شود از زندگی سیرم دگر
نوکرت چیزی ز تو دیگر نمی خواهد، مگر؟!
الّلهُـــمَّ عَجِّــــــلْ لِوَلِیِّکَــــــ الْفَـــــرج
دل به دنيا بستن خطا ست . . .
نخود ولوبيا بهمراه آشغالهايش
مرحوم آیت الله مجتهدی تهرانی؛
خیلی جاها جنس درهم است. مشتری در خرید حق جدا کردن ندارد و نمی تواند اجناس مرغوب را از نامرغوب جدا کند.
خداوند هم مشتری اعمال ماست و یکی از اعمال نماز است، اگر ما نمازمان را به وقت بخوانیم در آن زمان، امام زمان(عج) و اولیای خدا نماز می خوانند و نماز خراب ما با نماز خوبان درهم بالا می رود و ما امید داریم که به برکت نماز آن ها از ما نیز قبول شود.
داش مسلکی به مکه رفته بود در مقابل کعبه ایستاده بود و با گریه می گفت:
خدایا! ما در تهران نخود و لوبیا را با آشغال هایش می خریم تو هم مرا با این خوب هایت درهم بخر… .
یک روز می ا فـتـــــــــد ؛ آن ا تــــــــفا ق خـــــــــوب را می گویم .
امير مومنان امام علي (عليه السلام)مي فرمايند:
اي كاش حداقل با رفتارمان . . .
هفت آسمان واوج فلک را که رَد کنی. قَدَت نمی رسد"سیــــــدعلـــــــی "را رَصَدکنی.
اللّـهُمَّ عَجِّــــل لِوَلـیِّکَ الفَــرَج
پاسخ مرحوم کافی به زن بی حجاب
پاسخ مرحوم کافی به زن بی حجاب ـ آقای کافی نقل می کرده اند:
داشتم میرفتم قم، ماشین نبود، ماشین های شیراز رو سوار شدیم. یه خانمی هم جلوی ما نشسته بود،اون موقع هم که روسری سرشون نمی کردن!
هی دقیقه ای یکبار موهاشو تکون می داد و سرشو تکون می داد و موهاش می خورد تو صورت من. هی بلند می شد می شست، هی سر و صدا می کرد.
می خواست یه جوری جلب توجه عمومی کنه.
برگشت، یه مرتبه نگاه کرد به منو خانمم که کنار دست من نشسته (خب چادر سرش بود و پوشیه هم زده بود به صورتش)
گفت: آقا اون بقچه چیه گذاشتی کنارت؟
بردار یکی بشینه.
نگاه کردم دیدم به خانم ما میگه بقچه!
گفتم: این خانم ماست.
گفت: پس چرا اینطوری پیچیدیش؟
همه خندیدند.
گفتم: خدایا کمکمون کن نذار مضحکه اینا بشیم.
یهو یه چیزی به ذهنم رسید.
بلند گفتم: آقای راننده!
زد رو ترمز.
گفتم: این چیه بغل ماشینت؟
گفت: آقاجون، ماشینه!
ماشین هم ندیدی تو، آخوند؟!
گفتم: چرا؟! دیدم.
ولی این چیه روش کشیدن؟
گفت: چادره روش کشیدن دیگه!
گفتم: خب، چرا چادر روش کشیده؟
گفت: من باید تا شیراز گاز و ترمز کنم، چه می دونم
چادر کشیدن کسی سیخونکش نکنن ،
انگولکش نکنن ،
خط نندازن روشو …
گفتم: خب، چرا شما نمی کشی رو ماشینت؟
گفت: حاجی جون بشین تو رو قرآن.
این ماشین عمومیه!
کسی چادر روش نمی کشه!
اون خصوصیه روش چادر کشیدن!
“منم زدم رو شونه شوهر این زنه گفتم: این خصوصیه، ما روش چادر کشیدیم".
———————
منبع : حجاب نیوز
بازنشر
جنبش حجاب و عفاف
عهد نامه با کریمه ی عفت حضرت معصومه(س)
ما به شرافت پایبندیم، در مقابل حیا زانو میزنیم، با نجابت راه میآییم و در قبال عفت، تمکین میکنیم.ما در تفکر، منش و اعتقاد، با بیدینان شرق و لاقیدان غرب، بسیار فاصله داریم.
ما معتقدیم که خدا هست، معاد و قیامت هست و چشمهایی همیشه نگران ماست.
ما حیا میکنیم از حضور ولی نعمتمان و این که در منظر نگاهش گناه کنیم.
ما ساقههای ترد و نازک زلف را به دست گرزهای آتشین، نمیسپاریم.
بانوی کرامت و عفت با تو عهد می بندم که گل وجودم را در گلخانه حجاب، حفظ کنم.