مهریه توآ ب شد عند ا لمطالبه !!!!
دست خداچودست بسوی خدا گرفت*
دراصل مصطفی زعلی اذن راگرفت*
زهرااگرنشست علی هم به پیش رفت*
الحق علی به خواستگاری خویش رفت*
توحیدری وهرچه که فریاد زدسروش*
پیدانشد برای تودر عرش ساق دوش*
چون درشب زفاف شماعرش فرش میشود*
بااین دلیل عرش خدا عرش میشود*
سائیده اند قند ستاره به تور ابر*
درعقد هم شدند دوتا رشته کوه صبر*
زوجت عشق، جزء سپاه علی درآ*
انکحت فاطمه به نکاح علی درآ*
ازتوست بهشت تاکه جوابت بلی شود*
باتوعلی میان خلایق علی شود*
کردند اشکهای علی را محاسبه*
مهریه توآب شد عندالمطالبه*
دم رفت تو سینه ولی بازدم رسید*
دست علی فاطمه کم کم به هم رسید*
سالروز ازدواج حضرت علی)ع(وحضرت زهرا)س(مبارک باد
تبریک و تهنیت
سا لروز پيوند آ سما ني در زمين مبا ركبا د.....
مد ير گروه !!!
خوشگليه يه خا نم به چيه؟
خدا يا دوستت دا رم . . .
شما خدا هستيد ؟
2 ركعت نما ز ،ما بين نما ز مغرب وعشاء
دين و د ل و د نيا
مرحله ا ي ا ز كما ل
داستانی خواندنی و زیبا
گویند مردی بود منافق . اما زنی داشت مومن و متدین.
این زن تمام کارهایش را با بسم الله"آغاز می کرد.
شوهرش از توسل جستن او به این نام مبارک بسیار غضبناک می شد و سعی می کرد که او را از این عادت منصرف کند.
روزی کیسه ای پر از طلا به زن داد تا آن را به عنوان امانت نکه دارد زن آن را گرفت و با گفتن ” بسم الله الرحمن الرحیم” در پارچه ای پیچید و با ” بسم الله ” آن رادر گوشه ای از خانه پنهان کرد .
شوهرش مخفیانه آن طلا را دزدید و به دریا انداخت تا همسرش را محکوم و خجالت زده کند و “بسم الله” را بی ارزش جلوه دهد.
وی بعد از این کار به مغازه خود رفت. بعد از مدتی ، در بین روز صیادی دو ماهی را برای فروش آورد آن مرد ماهی ها را خرید و به منزل فرستاد تا زنش آن را برای نهار آماده سازد.
زن وقتی شکم یکی از آن دو ماهی را پاره کرد دید همان کیسه طلا که پنهان کرده بود درون شکم یکی از ماهی هاست آن را برداشت و با گفتن “بسم الله” در مکان اول خود گذاشت.
شوهر به خانه برگشت و کیسه زر را طلب کرد. زن مومنه فورا با گفتن “بسم الله” از جای برخاست و کیسه زر را آورد شوهرش خیلی تعجب کرد و سجده شکر الهی را به جا آورد و از جمله مومنین و متقین گردید.
کبوتر های مشهد سوگوارند
شهادت امام جواد علیه السلام بر تمام شیعیان تسلیت باد
♥•٠·
جواد اهل بیت از خانه امشب*
به سوی آسمان پر می گشاید*
غبار غم گرفته مشهد امشب*
ز داغ نور چشم صاحب خود*
********
کبوتر های مشهد سوگوارند*
پر و بال همه آغشته بر غم*
به دور گنبد مولا بگردند*
غریبانه چه امشب دم بگیرند*
رضا جان تسلیت امشب جوادت*
لب تشنه به سوی آسمان پر می گشاید*
خیلی متن قشنگیه لطفا بخونید.
ﻣﺮﺩﯼ ﺑﺎ ﻟﺒﺎﺱ ﻭ ﮐﻔﺸﻬﺎیﮔﺮﺍﻧﻘﯿﻤﺖ ﺑﻪ ﺩﯾﻮﺍﺭﯼ ﺧﯿﺮﻩ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻣﯿﮕﺮﯾﺴﺖ. ﻧﺰﺩﯾﮑﺶ ﺷﺪﻡ ﻭ ﺑﻪ ﻧﻘﻄﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺧﯿﺮﻩ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﺎ ﺩﻗﺖ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩﻡ، ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ :"ﺍﯾﻦ ﻫﻢ ﻣﯿﮕﺬﺭﺩ"ﻋﻠﺖ ﺭﺍ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡﮔﻔﺖ: ﺍﯾﻦ ﺩﺳﺖ ﺧﻂ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ. ﭼﻨﺪﺳﺎﻝ ﭘﯿﺶ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻧﻘﻄﻪ ﻫﯿﺰﻡ ﻣﯿﻔﺮﻭﺧﺘﻢ……….ﺣﺎﻝ ﺻﺎﺣﺐ ﭼﻨﺪﯾﻦ ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪ ﺍﻡ .ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ: ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﺍﯾﻨﺠﺎﺑﺮﮔﺸﺘﯽ؟ﮔﻔﺖ: ﺁﻣﺪﻡ ﺗﺎ ﺑﺎﺯ ﺑﻨﻮﯾﺴﻢ :"ﺍﯾﻦ ﻫﻢ ﻣﯿﮕﺬﺭﺩ”
گر به دولت برسی، مست نگردی مردی،
گر به ذلت برسی، پست نگردی مردی،
اهل عالم همه بازیچه دست هوسند،
گر تو بازیچه این دست نگردی مردی…