شهید۱۶ سا له تازه تفحص شده قید اری
درشب ششم ماه محرم مراسم وداع با شهید محمد محمدی،شهید۱۶ ساله تازه تفحص شده قیداری با حضور مسئولین و اقشار مختلف مردم شهرستان خدابنده در مسجد فاطمه الزهراء و بیت العباس شهر قیدار برگزار شد.این برنامه معنوی با شکوه همراه با قرائت قرآن،مداحی و عزاداری برای سید وسالار شهیدان،امام حسین(ع) همراه بود و مردم حاضر در این برنامه یک بار دیگر با شهدا بویژه شهید محمدی تجدید میثاق کردند.
مراسم نهضت ما زنده ایم +عكس
مراسم نهضت ما زنده ایم با حضور دختران سجاسی در سالن کتابخانه شمس بخش سجاسرود شهرستان خدابنده برگزار شد.در آغازين روزهاي ماه محرم،مراسم نهضت ما زنده ایم با حضور دختران سجاسی در سالن کتابخانه شمس بخش سجاسرود شهرستان خدابنده برگزار شد.
در این مراسم در ابتدا محمدی رئیس اداره آموزش و پرورش بخش سجاسرود به میهمانان خیر مقدم گفت و در ادامه حجت السلام جعفری ضمن تسلیت به مناسبت ماه محرم و سوگواری حضرت اباعبداله الحسین(ع)به بیان فلسفه قیام عاشورا پرداخت و گفت:امام حسین(ع) برای احیای امر به معروف و نهی از منکر قیام کرد.
وی افزود: نماز برای امام حسین(ع) از اهمیت ویژه ای برخور دار بود به گونه ای که ایشان در ظهر عاشورا با وجود اینکه دشمن تیراندازی می کرد باز نماز ظهر را اقامه کردند.
امام جمعه شهر ضیاءآبادخطاب به جوانان گفت:جوانان جامعه ما با ایمان هستند و دشمن نیز این مطلب را به خوبی می داند و لذا سعی دارد از طریق فضای مجازی و ماهواره و اینترنت که امروزه کاربرد زیادی دارد اعتقادان مذهبی و عشق و علاقه به ائمه بویژه امام حسین(ع) را کمرنگ کند یا ازبین ببرد ولی با حضور جوانان در هیئت های مذهبی دشمنان در رسیدن به اهداف شومشان ناکام می مانند.
در این برنامه،دختران شهر سجاس با اجرای سرود های حماسی و سوگند نامه اعلام کردند که ضمن حفظ حجاب و عفت خود برای ساختن ایران و دفاع از انقلاب اسلامی و ارزشهای والای آن زنده اند و گوش به فرمان رهبر معظم انقلاب هستند .
مراسم عزاداری کودکان عاشورائی در خدابنده+تصاویر
به مناسبت ایام ماه محرم،نوآموزان پیش دبستانی آرمان شهر قیدار برای امام حسین(ع) و یاران با وفایش عزاداری کردند.
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از اشراق24،به مناسبت ایام ماه محرم،نوآموزان پیش دبستانی آرمان شهر قیدار برای امام حسین(ع) و یاران با وفایش عزاداری کردند.
این برنامه که به یاد کودکان تشنه لب صحرای کربلا به خصوص حضرت علی اصغر(ع) با هدف ترویج فرهنگ ایثار و شهادت توسط مدیر و معلمان و حوزه بسیج دانش آموزی حضرت رقیه(س)شهر قیدار به همراه سینه زنی و پخش آش نذری همراه بود.
اجرک الله یا بقیه الله
ای داغدار اصلی این روضه ها بیا
صاحب عزای ماتم کرب و بلا بیا
تنها امید خلق جهان یابن فاطمه
ای منتهای آرزوی اولیاء بیا
اجرک الله یا بقیه الله
بالا گرفته ایم برایت دو دست را
ای مرد مستجاب قنوت و دعا بیا
فهمیده ایم با همه دنیا غریبه ای
دیگر به جان مادرت ای آشنا بیا
از هیچکس به جز تو نداریم انتظار
بر دستهای توست فقط چشم ما بیا
هفته به هفته می گذرد با خیال تو
پس لا اقل به حرمت خون خدا بیا
بیش از هزار سال تو خون گریه کرده ای
ای خون جگر ز قامت زینب بیا
عرض ارادت کم ما را قبول کن
امسال هم محرم ما را قبو ل كن.
درخواست مهلت در عصر تا سوعا
پیوند: http://makarem.ir/index.aspx?lid=0
پرسش : چرا امام حسین(علیه السلام) عصر تاسوعا نجنگید و آن را به صبح عاشورا موکول کرد؟
پاسخ تفصیلی: پس از بى نتیجه ماندن راه هاى مسالمت آمیز و تسلیم ناپذیرى امام حسین(علیه السلام)، عمرسعد براى گرفتن بیعت اجبارى و یا کشتن امام و یارانش در عصر تاسوعا فرمان حمله را صادر کرد. با این فرمان هزاران تن سواره و پیاده به سمت اردوى اباعبدالله(علیه السلام) روانه شدند، صداى همهمه آنها در بیابان کربلا پیچید و به گوش لشکریان امام(علیه السلام) رسید.
حضرت عبّاس بن على(علیه السلام) محضر امام(علیه السلام) شرفیاب شد و عرض کرد: «اى برادر! دشمن بدین سو مى آید».
امام حسین(علیه السلام) برخاست و فرمود: «یا عَبّاسُ! اِرْکَبْ بِنَفْسِی أَنْتَ ـ یا أَخِی ـ حَتّى تَلْقاهُمْ فَتَقُولَ لَهُمْ: ما لَکُمْ؟ وَ ما بَدالَکُمْ؟ وَ تَسْأَلْهُمْ عَمّا جاءَ بِهِمْ»؟؛ (اى عبّاس! جانم به فدایت اى برادر! سوار شو و برو از آنها بپرس! هدف آنها چیست؟ چه روى داده است؟ و بپرس: چه دستور تازه اى به آنان داده شده؟).
«قمر بنى هاشم» عبّاس، با بیست سوار که زهیر بن قین و حبیب بن مظاهر از جمله آنان بودند، در برابر سپاه دشمن آمد و پرسید: «شما را چه شده است؟ و چه مى خواهید؟».
گفتند: به تازگى فرمان امیر به ما رسیده است که به شما بگوییم یا حکم او را بپذیرید [به طور کامل تسلیم شوید] یا آماده کارزار باشید.
عبّاس فرمود: «شتاب مکنید تا نزد [برادرم] ابى عبدالله(علیه السلام) بروم و پیام شما را به ایشان برسانم».
آنان پذیرفتند و گفتند: «پیام ما را به ابى عبدالله(علیه السلام) برسان و پاسخش را به ما ابلاغ کن».
عبّاس(علیه السلام) به تنهایى نزد امام(علیه السلام) برگشت و ماجرا را به عرض رساند و همراهانش همانجا (در برابر سپاه دشمن) ماندند و به نصیحت سپاه ابن سعد پرداختند.
هنگامى که عبّاس(علیه السلام) پیام ابن سعد را به عرض امام(علیه السلام) رساند، امام(علیه السلام) به برادر خطاب کرد و فرمود: «اِرْجَعْ اِلَیْهِمْ فَاِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تُؤَخِّرَهُمْ إِلى غُدْوَة وَ تَدْفَعَهُمْ عَنَّا الْعَشِیَّةَ لَعَلَّنا نُصَلِّىَ لِرَبِّنَا اللَّیْلَةَ وَ نَدْعُوهُ وَ نَسْتَغْفِرُهُ، فَهُوَ یَعْلَمُ أَنِّی کُنْتُ أُحِبُّ الصَّلاةَ لَهُ وَ تِلاوَةَ کِتابِهِ وَ کَثْرَةَ الدُّعاءِ وَ الاِسْتِغْفارِ»؛ (نزد آنان برگرد، چنانچه توانستى از آنان بخواه که جنگ را تا سپیده دم فردا به تأخیر بیاندازند و یک امشب را مهلت بگیر، تا در این شب به درگاه خداوند نماز بگذاریم و به راز و نیاز و استغفار بپردازیم. خدا مى داند که من نمازِ براى او و تلاوت کتابش (قرآن) و راز و نیازِ فراوان و استغفار را دوست دارم).
عبّاس(علیه السلام) سوار بر اسب به سمت دشمن برگشت و هنگامى که رو در روى سپاه قرار گرفت، به آنان خطاب کرد و فرمود: «اى مردم! ابا عبدالله(علیه السلام) یک امشب را از شما مهلت مى خواهد».
پس از این سخن، در میان سپاهیان عمر بن سعد گفتگوهایى ردّ و بدل شد تا آن که عمرو بن حجّاج زبیدى گفت: سبحان الله! به خدا سوگند! اگر اینان از مردم دیلم (کفّار) بودند و از تو چنین تقاضایى مى کردند، سزاوار بود که بپذیرى. قیس بن اشعث گفت: «درخواست آنها را بپذیر، به جانم سوگند! که آنان بیعت نخواهند کرد و فردا با تو خواهند جنگید». ابن سعد گفت: به خدا سوگند! اگر بدانم که چنین کنند هرگز این شب را به آنان مهلت نمى دهم!
در روایتى از على بن حسین(علیه السلام) آمده است که فرمود: «فرستاده عمرسعد نزد ما آمد و در جایى که صدایش به گوش مى رسید ایستاد و گفت: «ما تا فردا به شما مهلت مى دهیم، اگر تسلیم شدید شما را نزد عبیدالله بن زیاد خواهیم برد و اگر سرباز زدید، از شما دست نخواهیم کشید».(1).(2)
پی نوشت:
(1). تاریخ طبرى، ج 4، ص 315-316 و بحارالانوار، ج 44، ص 391-392 (با مختصر تفاوت).
(2). گردآوری از کتاب: عاشورا ریشه ها، انگیزه ها، رویدادها، پیامدها، زیر نظر آیت الله مکارم شیرازی، ص389.
تاریخ انتشار: « 1394/08/01 »
تبليغ در دورا ن محرّم . .
بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با جمعی از طلاب و روحانیون – 22 آذر ماه 1388
… اين را هم من در مورد تبليغ در دوران محرّم - كه حالا در پيش هست - عرض بكنم كه بعضى حالا ممكن است بگويند شما ميخواهيد نهضت امام حسين را بيان بكنيد، خيلى خب، برويد بيان كنيد، ديگر روضهخوانى و گريه و زارى و اينها چيست؟ برويد بنشينيد بيان كنيد كه حضرت اين كار را كردند، اين كار را كردند، هدفشان هم اين بود. اين، خيلى فكر خطائى است، نگاه غلطى است. اين عاطفهى نسبت به اولياء خدا، اولياء دين، اين پيوند عاطفى، پشتوانهى بسيار ارزشمند پيوند فكرى و پيوند عملى است. بدون اين پشتوانه، خيلى سخت ميشود در اين راه حركت كرد. اين پيوند عاطفى، خيلى مهم است. اينى كه امام راحل (رضوان اللَّه عليه) فرمودند عزادارى به سبك سنتى، اين يك حرف از روى عادت نبود؛ حرف بسيار عميقى است؛ ژرفنگرانه است. ببينيد در قرآن نسبت به اولياء الهى سه تعبير وجود دارد:
يك تعبير، تعبير ولايت است؛ «انّما وليّكم اللَّه و رسوله و الّذين امنوا الّذين يقيمون الصّلوة و يؤتون الزّكوة و هم راكعون»؛(8) بحث ولايت. معلوم است كه پيوند، ارتباط، معرفت، اينها داخل در زيرمجموعهى ولايت است.
يك بحث، بحث اطاعت است؛ «اطيعوا اللَّه و اطيعوا الرّسول و اولى الامر منكم»؛(9) اطاعت رسول و اطاعت اولىالامر. اين، در عمل است. در ميدان عمل بايد اطاعت كرد، پيروى كرد.
اما يك بحث سومى وجود دارد و آن، بحث مودت است. «قل لا اسئلكم عليه اجرا الّا المودّة فى القربى».اين مودت چيست ديگر؟ ولايتِ اينها را داشته باشيد، اطاعت هم از اينها بكنيد؛ مودت براى چيست؟ اين مودت، پشتوانه است. اگر اين مودت نباشد، همان بلائى بر سر امت اسلامى خواهد آمد كه در دورانهاى اول بر سر يك عدهاى آمد كه همين مودت را كنار گذاشتند، بتدريج اطاعت و ولايت هم كنار گذاشته شد. بحث مودت خيلى مهم است. اين مودت، با اين ارتباطات عاطفى حاصل ميشود؛ ماجراى مصيبتهاى اينها را گفتن، يك جور ايجاد ارتباط عاطفى است؛ ماجراى مناقب اينها و فضائل اينها را گفتن، يك جور ديگر پيوند عاطفى است.
بنابراين، اين عزادارىهائى كه انجام ميگيرد، اين گريه و زارىاى كه ميشود، اين تشريح حوادث عاشورا كه ميشود، اينها چيزهاى لازمى است. يك عده از موضع روشنفكرى نيايند بگويند آقا، اينها ديگر لازم نيست. نه، اينها لازم است؛ اينها تا آخر لازم است؛ همين كارهائى كه مردم ميكنند. البته يك شكلهاى بدى وجود دارد كه گفتهايم؛ مثل قمه زدن كه گفتيم اين ممنوع است، نبايد اين كار انجام بگيرد؛ اين، مايهى دراز شدن زبان دشمنان عليه دوستان اهلبيت است. اما همين عزادارى متعارفى كه مردم ميكنند؛ دستهجات سينهزنى راه مىاندازند، عَلَم بلند ميكنند، اظهار محبت ميكنند، شعار مينويسند، ميخوانند، گريه ميكنند؛ اينها ارتباط عاطفى را روزبهروز بيشتر ميكند؛ اينها خيلى چيزهاى خوبى است. …
*****
بسوزان هر طریقی می پسندی . . .
تسلیماً لامرک
بسوز ای عشق, جان و پیکر از من نماند تا که جز تو دیگر از من
بسوزان هر طریقی می پسندی که آتش از تو و خاکستر از من
به بال خود پریدم من در این دام بسوزان در قفس بال و پر از من
بکش چون صید و در خونم بغلطان تماشا کردن از تو پرپر از من
ندارم چون متاعی دیگر ای عشق بگیر این دست و این انگشتر از من
گویا هنوز باور زینب نمیشود . . .بما ند بقيه اش !....
بسم رب الحسین(ع)
حسین جان!
برای سينه زدن رخصتی بده آقا
به دست خسته ی من قدرتی بده آقا
شبيه سال گذشته دوباره آمده ام
برای خوب شدن فرصتی بده آقا…
****************
گویا هنوز باور زینب نمیشود
بر سینه ی امام …
بماند بقیه اش!
از یک نفر چقدر غنیمت گرفته اند!
در دست هر کدام …
بماند بقیه اش!
پیراهنی که فاطمه با گریه دوخته
در بین ازدحام …
بماند بقیه اش!
راحت شد از ح س ی ن همین که خیالشان
شد نوبت خیام …
بماند بقیه اش!
السلام علی الشیب الخضیب…
(سلام برآن محاسن به خون خضاب شده)زيارت ناحيه
بماند بقیه اش!
بماند بقیه اش!
بماند بقیه اش!…
خدا یا د وسم د ا ری . . . ؟؟؟
خدایا خودت گفتی:
کسی که منو دوست داره ، عاشقم می شه.
و کسی که عاشق من بشه ، من عاشق اون ميشم.
و کسی که من عاشق اون بشم ، می کشمش.
و کسی که من انو بكشمش، ديه داره و ديه او بر من است .
من ديه او هستم.
. . . . . خدایا دوسم داری . . . ؟؟؟
نمیشه عاشقم باشی؟؟؟؟
مگه ما . . . . دل نداریم؟؟؟؟؟
اللهم الرزقنا…
**************************************************************************
در این غوغای شهر ،وقتی دلت میگیرد
وقتی دلت سیر می شود از همه ی دنیا
وقتی تمام شهر غریبه می شوند و تو را نمی فهمند
گریه هایت را نمی بینند
فریادهایت را نمی شنوند
از گفتن،از رفتن،از شهید،از شهادت….
وقتی دلت لک می زند برای روربه روی ضریح حسین(ع)
دلت لک می زند برای قتلگاه،تل زینبیه(س)،کف العباس(س)….
لک می زند برای شلمچه،طلاییه،فکه…فکه…فکه…
نزديكترين جایی که می تواند تو را وصل کند “گلزار شهدای گمنام” شهر است…
آنجا آخر دنیاست…
متن كا مل نا مه مقا م معظم رهبري به رئيس جمهور در موضوع برجا م.
پیوند: http://farsi.khamenei.ir/message-content?id=31168: ادامه در لينك
جناب آقای روحانی
رئیسجمهور اسلامی ایران و رئیس شورای عالی امنیّت ملّی (دامت توفیقاته)با سلام و تحیّت؛
اکنون که موافقتنامهی موسوم به «برجام» پس از بررسیهای دقیق و مسئولانه در مجلس شورای اسلامی، کمیسیون ویژه و دیگر کمیسیونها و نیز در شورای عالی امنیّت ملّی، سرانجام از مجاری قانونی عبور کرده و در انتظار اعلام نظر اینجانب است، لازم میدانم نکاتی را یادآور شوم تا جنابعالی و دیگر دستاندرکارانِ مستقیم و غیرمستقیم آن، فرصتهای کافی برای رعایت و حفظ منافع ملّی و مصالح عالیهی کشور در اختیار داشته باشید.ادامه در لينك
روزی که حسین! بر تو من گریه کنم ،سوگند به تو که بهترین روز من است ....عاشورای حسینی تسلیت باد.
ﺑﺎﺯ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺑﺎﺗﺮﺍﻧﻪ ﻣیخوﺭﺩ ﺑﺮ ﺑﺎﻡ ﺧﺎﻧﻪ ،ﯾﺎﺩﻡ ﺁﺭﺩﮐﺮﺑﻼﺭﺍ،ﺩﺷﺖ پر ﺷﻮﺭ ﻭ ﺑﻼ ﺭﺍ،
قصه ﯾﮏ ﻇﻬﺮﻏﻤﮕﯿﻦ،ﮔﺮﻡ ﻭﺧﻮﻧﯿﻦ،ﻟﺮﺯﺵ ﻃﻔﻼﻥ ﻧﺎﻻﻥ،ﺯﯾﺮ ﺗﯿﻎ ﻭﻧﯿﺰﻩ ﻫﺎ ﺭﺍ،
ﺑﺎﺻﺪﺍﯼ ﮔﺮﯾﻪ ﻫﺎﯼ ﮐﻮﺩﮐﺎﻧﻪ ﻭ ﺍﻧﺪﺭﯾﻦ ﺻﺤﺮﺍﯼ ﺳﻮﺯﺍﻥ،میدود ﻃﻔﻠﯽ ﺳﻪ ساله
ﺁﺥ “ﺑﺎﺭﺍﻥ… ﺁﺥ “ﺑﺎﺭﺍﻥ
نزدیکترین راه به الله حسین است .
منزلگه عشاق دل آگاه حسین است ، بیراهه نرو ساده ترین راه حسین است
از مردم گمراه جهان راه مجویید ، نزدیکترین راه به الله حسین است . . .
السلام علیک یا أباعبدالله
وعلی الارواح التی حلت بفنائک علیکم منی جمیعا
سلام الله أبدا مابقیت وبقی اللیل والنهار
ولاجعله الله آخر العهد منی لزیارتکم
السلام علی الحسین
وعلى علی بن الحسین
وعلى أولاد الحسین
وعلى أصحاب الحسین
کوچکترین شهید ایران در خاک خدابنده (قيدار) آرمیده است.
پیوند: http://khodabandehcity.parsiblog.com/Posts/265/منبع
رییس بنیاد شهید و امور ایثارگران شهرستان خدابنده گفت: کوچکترین شهید ایران اسلامی در خاک این شهرستان آرمیده است.
رمضانعلی محمدی در گفت و گو با خبرنگار ایرنا افزود: کوچکترین شهید ایران اسلامی دانش آموز 11 ساله **شهید رضا سلیمانی**درآزاد سازی خرمشهر عملیات بیت المقدس به درجه رفیع شهادت نایل آمده است.
وی یادآورشد: از صدر اسلام شهیدان با خون خود در پایداری اسلام مهمترین نقش را داشته اند و محور دین اسلام و انقلاب اسلامی با خون شهدا پا بر جا است.
محمدی تصریح کرد: تمام کسانی که به بشریت به نحوی خدمت کردهاند، حقی به گردن انسانها دارند، ولی هیچکس حقی به اندازه حق شهدا بر بشریت ندارد، و به همین جهت هم عکس العمل احساس آمیز انسانها و ابراز عواطف خالصانه آنها درباره شهدا بیش از سایر گروه ها است.
وی ابرازکرد: شهید مثل شمع است که خدمتش از نوع سوخته شدن و فانی شدن و پرتو افکندن است، تا دیگران در این پرتو که به بهای نیستی او تمام شده بنشینند و آسایش بیابند.
رییس بنیاد شهید انقلاب اسلامی ایران شهرستان خدابنده گفت: این شهرستان دارای 450 شهید،30 شهید جاویدالاثر، یک هزار و 100 جانباز و 61 آزاده سرافراز دارد.
محمدی تاکید کرد: تکریم خانواده شهدا وظیفه تک تک ملت بزرگ و قدردان ایرانیان است چرا که خون شهدا استقامت و پیروزی در کشور را تضمین کرد.
وی برگزاری یادواره شهدا، دیدار از خانواده شهدا، و غبار روبی و عطر افشانی مزار شهدا را از برنامه های اجرا شده در شهرستان خدابنده ذکر کرد.
«اِنْ تَنْكرُوٌني فَانَا اْبنُ الْحَسَنِ»
پیوند: http://www.asemooni.com/religion/elders/biography-of-hazrat-qasim-as
ويژه نامه شب ششم محرم :حضرت قاسم بن الحسن(ع)
ای کوفیان عهد شکن
اگر مرا نمیشناسید، امّا من شما را خوب میشناسم. شما هم سیرتان کسی هستید که، در کوچهی بنیهاشم، صورت مادرمان(سلاماللهعلیها) را به کبودی نشانید.
پدرم حسن بن علی(علیهالسلام) از حادثه کوچه بنی هاشم بود که زود به پیری نشست و موهایش در جوانی سفید شد. آخر دستان او در دستان مادرمان فاطمه بود که نانجیب سیلی به صورتش زد. و اگر پدرم نبود سیّدهی زنان عالم راه به خانه گم کرده بود.
اینک این منم قاسم بن الحسن(ع)، فرزند پیامبر برگزیده خدا که نفسش از برای رفتن و شهادت در را ه امام زمانش بیتابی میکند.
و این حسین(علیهالسلام) است که همچون اسیر، گروگان میان مردمی است که هرگز مباد از آب سیراب شوند.
به نوجوانی و سنّ کمم نگاه نکنید. آمدهام تا برای عموجانم، جان ناقابلم را تقدیم کنم.
آمدهام به نیابت از پدرم حسن مجتبی(علیهالسلام).
آمدهام تا انتقام صورت سیلی خوردهی زهرا(سلاماللهعلیها) بگیرم.
آمدهام تا با ضربه ضربهی شمشیرم فریاد بزنم که فرزند حیدر کرّارم.
صفهایتان را میشکنم و با شهادتم نقاب از چهرهی ذلّتتان بر میدارم.
خداوند میداند که شما دعوتمان کردید تا یاریمان کنید ولی دشمنان خدا و اولیاء او را یاری کردید. خداوند باران آسمان را از شما دریغ دارد و از برکات خودش محرومتان نماید.
خدا پراکندهتان سازد و گروه گروهتان کند و هرگز از شما راضی نباشد.
من میروم، امّا چشمان نگرانم را از حسین(علیهالسلام) بر نداشتم. من میروم امّا داستان غریبی مان تا قیام قیامت هر جان زندهای را خواهد لرزانید.
من میروم تا به پدرم حسن مجتبی(علیهالسلام) بگویم که با چشمان خودم دیدم که حسین تنهاست.
یاری میطلبد ولی صدای یاریکنندهای از برای یاریش بلند نمیشود.
میروم تا از زهرای اطهر بپرسم آیا توانستم به نوبهی خویش، انتقام از قاتلان او بگیرم.
منتظر میمانم تا عمویم حسین(علیهالسلام) را در ورای این عالم تنگ دوباره ملاقات نمایم.
جانم از شدت ضربات شما ناتوان شده امّا این سینهی گرم اباعبدالله است که مرا در آغوش گرفته و صورت به خون نشسته را غرق بوسه میکند و مرا به بهتر از این دنیا، بدرقه مینماید.
نویسنده: ف.بهمنی
منبع:سایت جامع فرهنگی مذهبی شهید آوینی